تنها آباد

همه جور شعر آهنگ مطلب و...

تنها آباد

همه جور شعر آهنگ مطلب و...

سفربخیر!سفر خوش! مسافر دلتنگ ِ من!

پشت ِ سر ُ نگا نکن، تا نبینی که میشکنم!
برو! سفر بخیر، عزیز! یار ِ همیشگی ت منم!
پشت ِ سر ُ نگا نکن! دیدنی نیست گریه ی من!
وقت‌ِ خداحافظی مون، یه حرف ِ آفتابی بزن!
بگو همیشه با منی! تا آخرین فصل ِ سفر!
بگو! بگو تا خون نشه، این دل ِ زار ِ در به در!

سفر بخیر! عزیز ِ دل!
گردنه ها پُر خطر ِ!
ببین که از هق هق ِ من،
شونه ی واژها ها تر ِ !

برای برگشتن ِ‌تو باید کدوم شعر ُ سرود؟
باید کدوم ترانه ر ُ از کف ِ لحظه ها رُبود؟
باید کدوم قصیده ر ُ به دست ِ قاصدک سپرد؟
باید که از تو آسمون چَن تا ستاره رُ شمرد؟
بگو همیشه با منی، تا آخرین سطرِ صدا!
بگو تا این ترانه ر ُ پر کنم از خاطره ها!

سفر بخیر! عزیز ِ دل!
گردنه ها پر خطر ِ!
ببین که از هق هق ِ من،
شونه ی واژه ها تر ِ!●

حافظ

که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی

که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی

 

شده‌ام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم

که به همت عزیزان برسم به نیک نامی

 

تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن

که بضاعتی نداریم و فکنده‌ایم دامی

 

عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود

نه به نامه پیامی نه به خامه سلامی

 

اگر این شراب خام است اگر آن حریف پخته

به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی

 

ز رهم میفکن ای شیخ به دانه‌های تسبیح

که چو مرغ زیرک افتد نفتد به هیچ دامی

 

سر خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش

که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی

 

به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت

که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی

 

بگشای تیر مژگان و بریز خون حافظ

که چنان کشنده‌ای را نکند کس انتقامی

وقتی که تو آمدی به دنیا عریان             جمعی به تو خندان وتو بودی گریان

 

کاری بکن ای دوست به وقت رفتن        جمعی به تو گریان وتو باشی خندان

 

حیف واژه خیانت

هیچ کس.... لیاقت اشکهای تو را ندارد....
و کسی که چنین ارزشی دارد.... باعث اشک ریختن تو نمی شود.
"گابریل گارسیا مارکز"

چه اشتباهی کردم که اسمتو آوردم
خوبیش اینه لااقل واست قسم نخوردم
راستی چه عالمی بود اگه بدا نبودن
جدا می شیم ما از هم، چون خیلی ها حسودن
دیشب تا صبح نشستم زیر نگاه مهتاب
تو خیلی خوبی اما، فقط تو عالم خواب
عکسا و هدیه هاتم، می دم به یه واسطه
تا که به خیر و خوشی، تموم شه این رابطه
حرفای عاشقونه همش ماله قدیمه
مث همون حرفا که ماها بهم زدیمه
هر وعده ای که دادی به هرکسی عمل کن
غصه هاشو یه جوری، با مهربونی حل کن
نذار که عشقت واسش مشکل و دردسر شه
نذار که از دست تو، راهی یه سفر شه
چه وقتایی تلف شد با تو سر قرارا
تکلیفا روشن می شه همیشه تو بهارا
گناه تو همین بود نداشتن صداقت
اما گناه من بود نکردن خیانت
سفیدی نگاهت، نابه شبیه برفه
آب می شه زود و فقط به قیمت یه حرفه
دیگه خدانگهدار، لحظه های قیمتی
منو ببخش عزیزم هرکی داره قسمتی
دنیارم اگه بدی دلم ازت صاف نمی شه
دلی که بشکنه و کدرشه، شفاف نمی شه
نه دیگه، دوست دارم محاله باورم بشه
اسم تو دیگه محاله تو دلم جا بشه
حیف اون بتی که از تو برای خودم ساخته بودم
من مقصر نبودم چون تو رو نشناخته بودم
اصل مطلب اینه که برو پی کار خودت
دیگه نمی خوامت، لعنت به تو و اون روز تولدت

شاید اشتباهه اما عاشقا دروغ می گن
آدمای مهربون و باوفا دروغ می گن
اونا که می گن که تا همیشه دیوونتن
بذا بی پرده بگم که به شما دروغ می گن
اونا که می آن به این بهونه ها، که اومدن
از توی شهر قشنگ قصه ها، دروغ می گن
اونا که فدات بشم تکیه کلامشون شده
به تموم آسمونا، به خدا دروغ می گن
اونا که با قسم و آیه می خوان بهت بگن
تا قیامت نمی شن ازت جدا، دروغ می گن

حیف لحظه های خوبی که برای تو گذاشتم
حیف غصه ای که خوردم، چون ازت خبر نداشتم
حیف اون روزا که کلی ناز چشماتو کشیدم
حیف شوقی که تو گفتی داری اما من ندیدم
حیف حرفای قشنگی که برای تو نوشتم
حیف رویام که واسه تو از قشگیاش گذشتم
حیف شبها که نشستم با خیالت زیر مهتاب
حیف وقتی که تلف شد واسه دیدن تو، توی خواب
حیف با وفایی من، حیف عشق و اعتمادم
حیف اون دسته گلی که، توی پاییز به تو دادم
حیف فرصتهای نقرم، حیف عمرم و دقیقم
حیف هر چی به تو گفتم، راس راسی حیف سلیقم
حیف اشکایی که ریختم واسه تو دم سپیده
حیف احساس طلاییم، حیف این عشق و عقیده
حیف شادیم توی روزی که می گن تولدت بود
حیف عاشقیم که گفتی اولش کار خودت بود
حیف اون همه قسم ها که به اسم تو نخوردم
حیف نازی که کشیدم چون که طاقت نیاوردم
حیف اون کسی که دائم عاشقم بود توی رویا
حیف که تو از راه رسیدی اونو دادمش به دریا
حیف چیزی که ندارم، حیف ذوقی که نکردی
حیف گرمای دستم، که سپردمش به سردی
حیف قلبم که یه روزی دادمش دستت امانت
حیف اعتماد اون روز، حیف واژه خیانت
حیف اون شبی که گفتم پیش تو کم ستاره
حیف اون حرفا که گفتی، گفتم اشکالی نداره
حیف چشمایی که گفتم، به تو با لبای خندون
حیف آرزوی دیدار، با تو بودن زیر بارون
حیف هر چی که سپردم، حیف هر چی که نبودی
حیف تکلیفم، بیاو روشنش کن تو به زودی

ما که رفتیم ولی یادت باشه دیوونه بودیم
واسه تو یه عمر اسیر، تو کنج این خونه بودیم
ما که رفتیم تو بمون با هرکی که دوسش داری
با اونی که پنهونی سر روی شونش می ذاری
ما که رفتیم ولی این رسم وفاداری نبود
قصه چشمای تو واسه ما تکراری نبود
ما که رفتیم حالا تو می مونی و عشق جدید
می دونم چند روز دیگه می شنوم جدا شدید
ما که رفتیم ولی مزد دستای ما این نبود
دل ما لایق اینکه بندازیش زمین نبود
ما که رفتیم ولیکن قدر تو دونسته بودیم
بیشترم خواسته بودیم ولی نتونسته بودیم
ما که رفتیم تو برو دل بده دست دیگری
به قول حافظ ما هم داریم یه یاره سفری
ما که رفتیم تو بشین زیر نگاه عاشقش
آرزوم اینه فقط تلف نشه دقایقش
ما که رفتیم تو برو دنبال طالع خودت
ببینم که سال دیگه، کی میاد تولدت؟
ما که رفتیم تو بمون با اون که از راه اومده
اون که با اومدنش خنجر به قلب من زده
ما که رفتیم دل ندیم دیگه به عشق کاغذی
لااقل می اومدی پیشم، واسه خداحافظی

دانلود آهنگ:این آهنگ را امزیپر یک خواننده رپ ایرانی خوانده



 

جملات نغز

اشک کباب موجب طغیان آتش است

 

بخیه ی کفشم اگر دندان نما شد عیب نیست؛خنده می آرد همی بر هرزه کردیهای

من

 

آدم معمولی

من اون فیلمو ندیدم من اون شعر و نخوندم
این بابا رو نمی شناسم هیچ وقت اون ور نبودم
من همینم که هستم یه ادم معمولی
هیچ وقت مهم نبودم نباید کار سختی باشه
به خودم دروغ نگفتم فکر نکردم لازم باشه
زندگی رو دوست دارم یه زندگی معمولی
نمی خوام که کتاب باشم دوست دارم که گوش بدم به یک قصه معمولی
نمی خوام عاشق باشم اگه آخرش جدایی
نمی خوام پولدار باشم اگه قیمتش
نمی خوام زندگیمو به پای شهرت بریزم
دوست دارم خودم باشم یک آدم معمولی
نمی خوام اول باشم اگه زندگی یک مسابقه است
نمی خوام تو جمع باشم اگه تنهایی ی قالب
نمی خوام به من بگن چی باید آرزو کنم
من می خوام خودم باشم یک آدم معمولی
من عشق خودم رو می خوام ی عشق معمولی
به من ربطی نداره اسم این هنرپیشه چیه
اصلا برام مهم نیست این کارخونه مال کیه
هر کی هرچی داره هر کی که است خوش به حالش
من مخوام خودم باشم یک آدم معمولی

 

 

ای داد از عشق

یکی از نان میگه
یکی از جنگ
یکی از زندگی
یکی از مرگ
یکی از امید به فردا
یکی از شکوه دیروز
یکی از راه شبانه گزارش روز
ای داد از عشق ای داد از عشق که رفت ز یاد

یکی تشنه یه قطره آب
یکی کنار دریاست
یکی صد سال نشسته در انتظار فرداست
یکی داره داد میزنه
یکی سیاستش سکوته
یکی صدای راستیست ولی حقیقتش دروغه
ای داد از عشق ای داد از عشق که رفت ز یاد

یکی به فکر نظم نظم نوین جهانی
یکی به فکر شعر به سبک اصفهانی
یکی اسمش یادش نیست اونوقت میگن نابغس
داشتم از چی میگفتم؟ دروغگو کم حافظس
ای داد از عشق ای داد از عشق که رفت ز یاد